سه شعر کوتاه

۱)

قلم در دست چون بالیست بر دوش

و کاغذ آسمان ابرناکی

و هر واژه شکاف تندری بر سینه ی ابر

و ناگه آسمان آبیست

سفیدی رفته ابری نیست .

***

۲)

یادْ سروده های تو را انگار

سرِ خواب یک چشمه

در گوش آهوی سرگشته ای خوانده اند

که او با نگاهش

به دلپاکی کودکی های من

بازخوانی کند

ومن راست با دفترم .

***

۳)

جهان اقیانوس متلاطم فقر

و گرسنه مردگان

تلماسه های ساحلش

انسان اما معتاد سلطه خرچنگوارانی است

که خاک آمیخته با خون را

خوش می گوارند.