یا
د آیدم از دل در روز شکفتنروز خوش و نیکوی افسانه شنفتن
در بند تو بودن پر بال و پرم کرد
سرشار سرودن ها خالی زغم و درد
مسفام غروب
ی تلخ وان کوچ جگر سوزاناز راه رسید و خاک شد خوان زر اندوزان
پروا
ی شکیبیدن از دایره بیرون شدبس
یار کسان را دل زین داغ کهن خون شدمن آ
ینه در مشت جویای تبسمسر داده به رو
یا در کوچه شدم گم
زیبا
پر حجم
پر از حرف
پر از عمق
و شاید خلوصی انکار نا پذیر
زیبا بود
براش دعا کردیم ولی.....................................................................................................................
خدایش بیامرزد.
علی رضایی (شریف )
ضمن تشکر از سروده زیبایی شما (معجره )
خیلی زیبا بود
دوست دارم شما رو از نزدیک ببینم
من واسه دیدن شما خیلی بی تاب هستم
خوب باشی خوش باشی
علی اقا ایا شما هنوز(......)هستی