-
شیدستان
شنبه 14 شهریورماه سال 1388 17:42
دوستان عزیز از این پس نوشتههای من را در این نشانی[ http://shidestan.blogsky.com ] میتوانید مشاهده کنید.
-
رد پا
چهارشنبه 5 فروردینماه سال 1388 20:19
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 موجها و مژهها رد پاتو پاک میکنن مگه این که با الماس عشق جا پاتو رو سنگ دلا حک کنی!
-
انسان
چهارشنبه 7 اسفندماه سال 1387 16:51
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 انسان با گریه میآغازد با غرور میتازد و هی پوست میاندازد و پاکی روحش را با دروغ میبازد با عشق اما به ملائک مینازد به آفرینش میپردازد و جاودانگی میسازد
-
هفت نت
یکشنبه 19 خردادماه سال 1387 12:27
از رویای نوشین دوشینهام تنها هفت نت به خاطرم مانده است سرود زیبایی که در نرمریز باران با همراهانِ سواره و پیاده ـ بر اسب و درشکه شادمانه میخواندیم هر چند بعد از سیلابی که ما را با خود برد و مرا از خواب پراند بیتی از آن را به خاطر آوردم اما خواب مرا در ربود و آن خواب زیبا باری از خاطرم گریخت در بیداری صبح اما همین...
-
جاودانه
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 22:36
من با تو خوشنودم و خرسند من با تو شادم من بی تو ویرانم ولیکن با تو آبادم من با تو ای اندیشهی زیبایی و شوق از قید هر چه دوزخی و زشتی آزادم لبخندت آن لبان چون قندت چهرهی شادمان و خرسندت و آن نگاه رسته از بندت جاودانه باد جاودانه باد! مرگ را بی محل بگذار من زندگی را بر زین اسبی سفید دیدم با سمهای طلایی و یال افشانش من...
-
بهار
یکشنبه 26 اسفندماه سال 1386 18:09
1) بهار از کدام طرف می آید و نسیم از کدام سو خواهد وزید تا به پیشبازشان تاج خاری بر سر نهاده بر فراز تپه ها در آیم با صلیب رنجی که بر پشت دارم. 2) بهار محبوب زیبای تابستان و پاییز دستیار حریص زمستان است. 3) در بهار ، عندلیبی بر درخت خانه ام نشست و آوازی خواند تا بدانم که زندگی هنوز جاریست. 4) بهار،آواز خونم را روان تر...
-
دو شعر کوتاه
سهشنبه 2 بهمنماه سال 1386 19:59
۱) دولسینای شیرین من این صدای سُمضربههای رُزینانتِه است که لامانچائی تو را بر زین دارد و به سوی تو میتازد نه دولسینای من این صدای طپیدنهای قلب یک عاشق بیقرار نیست. شریف ۲۶/۱۰/۸۶ ۲) فاشیستها; شیرین و ژکوند لبخند میزنند و بسیار ملیح و زیبا پیش از شروع خشونت بیمهارشان. و نیز بعد از آنکه; خیالات مالیخولیائی خود را...
-
موسیقی و فرهنگ ها
چهارشنبه 18 مهرماه سال 1386 13:05
از جمله هنرهای زیبایی که در آغاز خلقت درنهاد طبیعت سریان و جریان داشته و دارد موسیقی است. انسان جنینی با ضربان قلب مادر ریتم را حس کرده و با آن رشد نمود. و دیگر صداهای درونی و بیرونی و صدای مادر با آن ریتم در آمیخته موسیقی او را کامل میکرد. بعد از تولد همراه با طپش مدام قلبش نوای مرغان و پرندگان، وزش باد،لغزش آب...
-
تو چارتا
جمعه 7 اردیبهشتماه سال 1386 22:07
شرشر جوی هو و قد و بالای گزئون زیر آفتو ، آفتوو خرما پزون پا کنار بیستخون سایه خش ما که وا همدگه دل خاشی خو بش غلمش استه تو دلون آتش مهر همه بی خوبی و پاکی شاکه غش تو جنوب یه جایی هه اسم نابی بندرن دوش پیرمردونی جای دار کندرن آسمون پر از ستاره شوو جونی هند دوباره ماه مهربون بودن ضفط لای ابر پاره پاره کفترئون معلک...
-
حدیث بی پناهی!
سهشنبه 7 فروردینماه سال 1386 14:26
حدیث بی پناهی جماعت اهل هنر در این دیار حدیثی مکرر است.چه می گویم هنرمند در سایه هنرش خوش حال و هوایی دارد و با ایثاری شگرف در رویای گسترش این سایه بر همنوعانش بال بال می زند.اما با جمعیتی که این سایه را سیاه می داند و هرگزش بر نمی تابد و خنکای آن را در نمی یابد چه باید گفت؟ هنرمند را جغدی می داند که باید پراندش و...
-
بارها تکرار احد
شنبه 12 اسفندماه سال 1385 23:05
این روزها در عراق قلب تمدن اسلامی هر روزه قلب چهل تا صد مسلمان در انفجارهای جهالت مدرن لت و پار می شود تا دشمنان خلق ها از صمیم دل شادمانی کنند. بغداد که روزی آوازه ی دانشگاه نظامیه اش افتخار تمدن بشری بود امروز در آتش کینه و عناد دل های سیاه و اندیشه های تاریک ضد بشری آه می کشد .آری بغداد عروس شهرهای جهان عجوزه ای...
-
بی مرز
دوشنبه 16 بهمنماه سال 1385 13:52
به فدریکو مایور بی مرز شهروند جهانم من سپاسدار آسمان و دوستدار زمین برادر خوانده ی تمام آدمیان در خار زار زندگی. تاریخ من جریان خون قعر سقوط اوج جنون جغرافیای خاکی ام هر جا که خاک هر جا که آب بیزارم از هر پرچمی آزادم از هر ماتمی بی مرز و بی بیم و نقاب محتاج لطف آفتاب از مین و سیم خاردار از تیر و از تفنگ این چهار طاق...
-
برای ناصر عبداللهی
دوشنبه 20 آذرماه سال 1385 21:27
برای ناصر عبداللهی و ساده دلی هایش به پاس رنجی که به خاطر هنرش برد. و نه هیچ چیز دیگر ! معجزه ترانه خون شهر ما آهنگ خاموشی مکو دلخور مبش از آدمون میل فراموشی مکو هر که شوا هر چی بگیت هنو همو ساده دلی هنو همو چوک خاش کوچه ئون سیدکاملی بلند بَه تا مث کدیم تو محله مون جار بکشی نوید شادی هادی و تیر دل غمون بشی حقیقت ایشه...
-
کوچ نیکی
سهشنبه 7 آذرماه سال 1385 23:38
یا د آ ید م از دل در روز شکفتن روز خوش و نیکوی افسانه شنفتن در بند تو بودن پر بال و پرم کرد سرشار سرودن ها خالی زغم و درد مسفام غروب ی تلخ وان کوچ جگر سوزان از راه رسید و خاک شد خوان زر اندوزان پروا ی شک ی ب ی دن از دایره بیرون شد بس ی ار کسان را دل زین داغ کهن خون شد من آ ینه در مشت جو یای تبسم سر داده به رو یا در...
-
مدرسه ی امریکاها
جمعه 14 مهرماه سال 1385 18:32
آمریکاها برای نابودی اسطوره ای چه گوارا همه ی تلاش خود را به کار بسته اند تا شاید بتوانند بعد از گذشت چهل سال از شهادت اسطوره ای او این بار موفق به کشتن او شوند . بعد از فیلم ضعیف و مزخرف خاطرات موتورسیکلت که شخصیت جوانی او را قبل از انقلابی شدن اش نشانه رفته بود و سعی داشت او را جوانی احساساتی و هوسباز و بی قید و رها...
-
آهنگساز مبارز
جمعه 31 شهریورماه سال 1385 19:35
تئودوراکیس مبارز قدیمى و یکى از برجسته ترین آهنگسازان یونان متولد ۲۹ ژوئیه ۱۹۲۵ در شهر خیوس این کشور است . وى تحصیلات خود را در رشته هنرستان موسیقى آتن و پاریس گذراند و در سال ۱۹۴۳ به عضویت در مقاومت علیه اشغالگران آلمانى درآمد. در سال ۱۹۵۳ دستگیر و در خلال جنگ داخلى از کشور اخراج و در همان سال به پاریس عزیمت کرد ....
-
صالح هم ... برید !
شنبه 11 شهریورماه سال 1385 18:14
عزیزی خبر داد و باز هم چه بگویم غمگین شدم . آن عزیز و شما نیز می دانید که قصد خود نمایی ندارم چرا که در زندگی خویش حتی حوصله ی خودنمایی نداشته ام . تا چه رسد به اینکه در مرگ دیگری . آخرین دیدار ما شاید یک ماه پیش بود که "کغارش" را برای تشریفات دریافت مجوز به ارشاد می برد . مرا باز هم نشناخت گفتند فلانی است گفت :آها...
-
طبل بزرگ
دوشنبه 6 شهریورماه سال 1385 08:09
اینک زمان دیگری ست در رویای زنان دودی غلیظ می پراکنند در خواب کودکان راکت می ترکانند و مردان مثل همیشه برای تداوم حماقت هاشان ابزار هایی کار آمدند بر طبل جنگ می کویند مدام که گنجی گرانبهاست و مثل همیشه طبل بزرگ زیر دست راست هاست و چپهای بیچاره پای م یکوبند بر خوشه های خشم خویش و مومنان مشغول با ریش و پشم خویش و سرمایه...
-
بشکه های اشک
یکشنبه 8 مردادماه سال 1385 23:44
چند میلیون بشکه اشک در پشت پلک هامان باید باشد تا توان گریستن این فاجعه را در خود بیابیم فتنه ی تلخ نفت و دروغ . در آستانه هزاره سوم در طلیعه ی طلوع تیرگی ها چه نا انسانیم ما آدمیان سیاه سایگانی مست بر دیواره ی غار اندیشه های متروک خون آشام و پست مستحکم اما بی پایه و پوک ۵/۵/۸۵
-
سکوت
پنجشنبه 11 خردادماه سال 1385 10:39
شب بود و تب مبهم من بود و سکوت لب تو دل بود و خجل روح ِ نپالوده ز آثار گناه چشمی که روان بود سرشک از مژگانش و دوان تا به سحر پی لبخند لطیفی که خیال خوش توست راکب مرکب ماه !
-
سه شعر کوتاه
پنجشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1385 15:08
۱) قلم در دست چون بالیست بر دوش و کاغذ آسمان ابرناکی و هر واژه شکاف تندری بر سینه ی ابر و ناگه آسمان آبیست سفیدی رفته ابری نیست . *** ۲) یادْ سروده های تو را انگار سرِ خواب یک چشمه در گوش آهوی سرگشته ای خوانده اند که او با نگاهش به دلپاکی کودکی های من بازخوانی کند ومن راست با دفترم . *** ۳) جهان اقیانوس متلاطم فقر و...
-
صلح
دوشنبه 28 فروردینماه سال 1385 13:19
تو می غری از دهانه توپ وحشت می آفرینی با کروز می غریوی از گلوی تفنگ و می نازی: به تکنیک و ابزار به پیکار و کشتار و عربده می کشی : جنگ - نفت -اسلحه و من زمزمه می کنم با عشق عدالت آرزو می کنم پر شور و ترانه می خوانم با شوق و می بالم : به الماس احساس و ایمان انسان به پیمان مردانه تا پای جان و آواز سر می دهم همیشه : صلح -...
-
خاطره ی جمعی
جمعه 4 فروردینماه سال 1385 22:27
این ترانه جدید و منتشر نشده را به عنوان عیدانه به خوانندگان این وبلاگ تقدیم و برایشان سال خوشی را همراه با سلامتی آرزو می کنم . امیدوارم در هر کجای جهان که باشند شاد باشد و از حوادث روزگار در امان. و با تشکر از دوست عزیزم ماشاالله جماتی پور به خاطر عکس تاریخی که از کارخانه خُنجی گرفته بود و خاطراتی شیرین که از کارخانه...
-
دُرُنج فاصله
شنبه 13 اسفندماه سال 1384 11:28
همه ورد لوئونشن شعر و بیتن کسی نین از فخیر مردم بگیتن فخیر اینین گلپ بُنِ کتوکی غنی رو دالُنی بون چل تا لیتن یکی پول ایشه و پای رو زمین نین همیشه کوت و شلوال ئونی ریتن یکی وهلاس و بُوشن پُهسر نون مث کهری که از ماشین بکیتن یکی بودن اجیر دولت ای وای نزیر قسط خونه شا بزیتن یکی از بس که گول هر کس ایخوا شوا زودته خدا جونی...
-
تکرار
شنبه 6 اسفندماه سال 1384 10:37
بر سیاهی آسمان ستاره ها خواهد درخشید آنگاه که شب تیره فراگیر می شود آنگاه که سکوت چون عنکبوت می تند تار خود را در رواق خیال خواب آلودگان آنگاه که صدایی را جز از سگان کوچه توان بر آمدن نباشد. و سکوت سایه ابریست افتاده بر زمین و زمان . اما صدای ستارگان را چه کسی توان فرونشاندن است سوسوی ستاره صدای فراخواندن است او تمامی...
-
سکه ها
شنبه 29 بهمنماه سال 1384 19:17
در عصری تابستانی در حالی که سایه ی ساختمانها بر پیاده رو عریض خیابان گسترش میافت ، جماعتی حلقه زده بودند و هر لحظه بر تعدادشان افزوده می شد . عده ای که بیشتر آنها زنان و کودکان بودند نیز از روی بالکن ها و از پنجره هاشان به تماشا مشغول بودند . پهلوان با یاعلی زنجیر کلفتی را که به دور بازوهایش بسته بود پاره کرد و همه...
-
سفالینه
پنجشنبه 20 بهمنماه سال 1384 22:52
در لگد مال خلوص و بی نیازی در گریزی ناگزیز از دست یازی از گذرگاهی پر از تاریکی و سایه سنگلاخ و سخت و سم فرسا یکسره تا صبح ــ سم بر سنگ سائیدند اسبان صبورانه سر به زیر . با تابش پر سوز خورشید ناگاه از زیر پلک های فرو افتاده شان برقی برون جهید ــ دره ی سواران نیزه به دست و سپس صفیر تیر . ناله های کودکان و جگر های جزغاله...
-
سلام
دوشنبه 10 بهمنماه سال 1384 00:47
بالاخره اصرار و تشویق دوستان و میل یافتن راه های تازه برای ابراز اتدیشه و بیان آرزوهای درونی مرا واداشت تا وارد این فضای مجازی شوم . و فعالیت ذهنی تازه ای را با گفتگویی از جنسی دیگر آغار کنم. در این دلنوشته ها سعی خواهم کرد افکارم در زمینه ادبیات ، سیاست ، فرهنگ ، حوادث جهان پیرامون و ...را با شما در میان بگذارم . در...
-
از سیبستان سبز
چهارشنبه 10 فروردینماه سال 1384 07:31
از سیبستان سبز به زودی منتشر خواهد شد.